رضا صفری

شاعر و ترانه سرا

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Reza safari» ثبت شده است

همه با هم برابریم



ما فقط تو یه چیز مشترکیم

این عدالت فقط توی مرگه

دنیا روی خوشش برای شماس

زندگی ما اون روی مرگه


نطفه‌ی‌ ما با درد گره خورده

درِ خوشبختیمون تخته شده

انقَدَر خون گریه کردیم که

خون تو چشممون لخته شده


همه از خاک آفریده شدن

این وسط خاک بعضیا بهتر

همه با هم برابرن اما

بعضیا یه کمی برابر تر


نمی‌خوام از کسی گلایه کنم

ولی یه جای کار می‌لنگه

ما که با زندگی نجنگیدیم

زندگی داره با ما می‌جنگه


چرخ این روزگار لامصب

خیلی ساله که با ما راه نمیاد

خونه‌ی ما به قدری کوچیکه

که خدا حتی اینورا نمیاد


همه از خاک آفریده شدن

این وسط خاک بعضیا بهتر

همه با هم برابرن اما

بعضیا یه کمی برابر تر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا صفری

وضعیت قرمز


[برداشتی از فیلم سینمایی بمب؛ یک عاشقانه ]


شبا که موشکا مثل ستاره ها

میان تو آسمون مهمونیِ منه

برقا که قطع بشه کوچه خیابونا

تاریک تر بشه تکلیف روشنه


وقتی کنارمی ‌از گوله و ترکش

از سایه‌ی ارتش وحشت نمی‌کنم

تو مهمونِ منی جز تو کسیو به

این شب نشینیا دعوت نمی‌کنم


وقتی که رادیو با بوقِ ممتدش

اعلام می‌کنه وضعیتِ منو

پناهِ من تویی کسی به جز خودت

تضمین نمی‌کنه امنیتِ منو


پناهگاه من شو تا رو شونه‌ی تو کِز کنم

بذار با دستای خودم وضعیتو قرمز کنم


جنگ عاشقانه نیس جاش تو ترانه نیس

اما منِ خراب با جنگ بهترم

نه از سرِ نیاز نه موقعِ نماز

دستی برای صلح بالا نمی‌برم


کم میشه هر شب از فرصتِ گفتگو

نباید این وقتا ساده حروم بشه

ترسم از اینه که تا قبل اینکه من

بگم "دوست دارم" این جنگ تموم بشه!


پناهگاه من شو تا رو شونه‌ی تو کِز کنم

بذار با دستای خودم وضعیتو قرمز کنم

پ.ن:


من جنگ ‌رو دوست دارم

من زیر زمین رو دوست دارم

من موشک بارون رو دوست دارم...!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رضا صفری

لاهیجانِ من

خواستم باران شوم تا سیل را یاری کنم

انزوای بغض هایم را پرستاری کنم


بی تو لاهیجانِ من مثل کویر لوت شد

گریه کردم شهرِ سبزم را نگه داری کنم


باغ ملی تا شقایق، از گلستان تا خزر

گریه کردم هر خیابان را، نشد کاری کنم


خاطراتت مانده در هر جای ذهنم؛ ناگزیر

باید از یادآوری اش سخت خودداری کنم


گفته بودی دوستم داری ولی امروز...نه!

شرم دارم تا به تو ابراز بیزاری کنم


گفتنم انگار یارت در کنار دیگری است

در سکوتم گریه کردم آبروداری کنم


بعدِ گریه نیمه شب باید کمی هم دود کرد

می روم تا پاکتی دیگر خریداری کنم...!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رضا صفری