تو رو تو گورِ من نمیذارن

بیخودی رو سرم حجاب نکش

تویی و دینت و خدای خودت

واسه من جانمازو آب نکش


تار موهامو ول کن حاج آقا

ریش تو ریشه‌مونو سوزونده

فکر تار عنکبوت ذهنت باش

ذهن تو چند قرن عقب مونده!


ذکرتو هی بلندتر میگی

بلکه گوش یه شهرو کر بکنی

پیچ تقواتو یکّمی شل کن 

نمیخواد دنیا رو خبر بکنی


کی از این ارزشا پرت کرده؟!

فکرای احمقانه مذهب نیست

دل تو سوت و کور و تاریکه

اینجا اونقدری که میگی شب نیست


اگه چَن قرنِ پیش می‌بودی

به چی حس غرور می‌کردی؟

شک ندارم اگه می‌تونستی

منو زنده به گور می‌کردی!


من صلاحِ خودم رو میدونم

هی نگو چی درسته و چی نیست

جای مهری که رو پیشونیته

واسه‌ دین‌داریِ تو کافی نیست