من برای تو مث مترسکم

می‌تونی مزرعه رو حراج کنی

می‌تونی زیر قرارت بزنی

می‌تونی بری و ازدواج کنی


ما سر خیلی چیزا حرف زدیم

که ته قصه به اینجا نرسه

مهریه نمایشی باشه ولی

تا ما زنده‌ایم به اجرا نرسه


خودم آبستن بغضم اما

واسه فارغ شدنم قابله نیست

برو این مزرعه رو حراج کن

دیگه سودی توی این معامله نیست!


آرزو به دل نمی‌مونی نترس!

می‌تونی خوش باشی حتی بی من

من می‌سوزم رو اجاق کورم

می‌تونی بابا شی، چشمت روشن


منو از خونه کشیدی بیرون

که پیش دادگاه و قاضی ببری

منو بازی دادی اما می‌تونی

بچه هاتو شهربازی ببری!