رضا صفری

شاعر و ترانه سرا

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترانه» ثبت شده است

مداد سفید



چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل

دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه

موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره


من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد


چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
توی حراج تو

دعای هر پدر
سلامتی واسه
همسر و بچشه
اما من آرزوم
اینه که دخترم
شبیه تو نشه

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رضا صفری

تناقض



یه شاهِ فراریِ از کشورم

پر از ترس و تردیده دور و برم

ببین! من یه احساسِ زجر آورم

منو دوس داشتن برات مشکله


وجودِ من از عاشقی عاصیه

خیالاتی و گیج و وسواسیه

تو چهره‌م واویلای آغاسیه

درونم یه چشمِ منِ داریوش


رسیدن به من یعنی آغازِ درد

پیِ معجزاتم نباش و نگرد

نگو دستِ من مرده رو زنده کرد

من اصلاً شبیه مسیح نیستم


شبیهه چشای تو به آسمون

برو به امیدِ بهارم نمون

همیشه خزونم، خزونم، خزون

نمیتونی تو خاک من گل کنی


از این بیشتر روم تمرکز نکن

منو قاطیِ این تناقض نکن

به دنیای تیره‌م تجاوز نکن

برو روشنیتَم ببر با خودت!


رضا صفری 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا صفری